حرفای مامان فرناز و بابا مهدی با آقا رادین

حرفای مامان فرناز و بابا مهدی با آقا رادین

مامانی و بابایی
مامانی و بابایی

به وبلاگ من خوش آمدید


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حرفای من با مامان فزناز و بابا مهدی و آدرس mamanobaba.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

مطالب اخير

سلام عزیز دل مامان و بابا

پسمل بابا خوبه؟؟؟

سلام به پسر عزیزم مرد دلاورم

سلام دختمل یا پسمل گلم

سلام عزیزم

سلام به بابایی خوب خودم

سلام بابایی

سلام بابایی خوبی

سلام مامانی سلام بابایی

چطور کفر مامان رو در بیاریم!

پسمل یا دخمل عزیزم بابایی میخواد باهات حرف بزنه

نويسندگان

مامانی و بابایی

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


سلام عزیز دل مامان و بابا

خوبی گلکم،

الان با مامان نشستیم و این متن را با هم برات مینویسیم.

راستی یه خبر دست اول دارم برات عزیزم. بالاخره بعد از کلی گشتن و سبک و سنگین کردن همه اسمای زیبا یه اسم کوچولوی قشنگ برا گل پسرمون انتخاب کردیم.

"رادین" یعنی جوانمرد و آزاده، ایشاالله وقتی که بزرگ شدی مثل اسمت بشی و اسمت رو دوست داشته باشی. این تنها یادگاری از من و مامانه به رادین عزیز که تا آخر عمر همراهشه. امیدوارم خوشت اومده باشه عزیز دل مامان و بابا.

راستی رادینم میدونی امروز چند روزت شده؟ امروز دقیقا 149 روزه که تو وجود داری و تازه یه چند روزه که تکون خوردنات شروع شده. رادینم مامان کلی با تکون خوردنات حال میکنه منم حست کردم عزیزم. با دستت زدی کف دست بابا "ای ول مرد من"

راستی رادین میدونی اسمت تو چه روزی انتخاب شد؟؟ روزی که بابا خیلی خیلی دوسش داره!! روز نیمه شعبان ( شنبه ساعت 12 ظهر 16-07-2011 ) واقعا روز عالی ای بود مبارکت باشه.

یه چیز دیگه عزیزکم، من و مامان خودت میدونی که چند روزیه داریم برات قصه میخونیم؟ خوشت اومده؟؟؟ دوسشون داری؟؟؟

رادین گلم پسرم میخواییم بریم کاری نداری عزیزم؟

فعلا خدانگهدار رادین جان،

مامان و بابا

 

 

دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,

|

پسمل بابا خوبه؟؟؟

سلام عزیزم از این هفته میخوام یه سری اطلاعات در مورد شما و امثال شما تو این وبلاگ قرار بدم تا شاید من و شما و دیگران بتونمیم استفاده کنیم:

هفته 20 بارداری:

کودک:

- وزن شما به 320 گرم رسيده است. طول بدنت نيز از فرق سر تا باسن برابر 16.5 سانتي متر و از فرق سر تا پاشنه پا به صورت كشيده و صاف حدود 25 سانتي متر است.

-ابروها و پلکهای شما کامل شده اندو شما بیشتر چشمهاتون را حرکت می دهید.

-شما به برنامه روزانه و کارهایی که ممکن است والدین داشته باشند توجه نمی کنید؛ پس اگر هنگامی که در شب آماده خوابیدن بودیم و شما تکان خوردن را آغاز کردید، نباید تعجب کنیم .

-حرکت چشم شما را می توان در سونوگرافی دید.

مادر:

حالا حرکات زیبای جنین چونان قدمهای نرم یک مولود الهی مژده رسیدن را به تو می دهد، آری انتظار به سر خواهد رسید!
به طور حتم مدتی است که حرکات جنین را احساس می کنی. جنین چند بار در روز حرکت می کند. آدم کوچکی که در درون تو زندگی می کند به طور مداوم علامت می دهد که وجود دارد. به طور حتم حرکات جنین از این به بعد بخشی از زندگی تو است. حس کردن حرکات جنین هم خوب است و هم بد، به این معنی که اگر تکان نخورد نگران می شوی که چرا ؟ و اگر هم مداوم حرکت کند ممکن است که خسته شوی و بخواهی که کمی آرام شود. این که مادر حرکات جنین را حس می کند به این بستگی دارد که جنین در چه موقعیتی قرار دارد و همچنین جفت در چه موقعیتی قرار دارد، لگدها ی جنین به چه سمتی است و به چه شدت قوی است. اگر صورت جنین به سمت کمر باشد و حرکت کند مادر نمی تواند حرکت جنین را به اندازه ی وقتی که صورت جنین به سمت شکم باشد و حرکت کند حس کند. اما باید به یاد داشته باشید که بچه ها متفاوت هستند و نمی توان این جنین را به طور نمونه به خواهر و یا برادرش یا با جنین یک مادر دیگر
منبع:www.vatandar.com

پدر:

و کماکان پدر بچه چاق و چاقتر میشود

 

دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,

|

سلام به پسر عزیزم مرد دلاورم

یه مدتیه که میدونیم بابا پسر دار شده و هر روز با اینکه میدونم چه سختیا و مشکلاتی منتظرمه به امید قشنگیایی که تو قراره برام بیاری چشم براهت نشستم.

ما ماهی یه بار میاییم میبینیمت و بهت سر میزنیم. راستش فهمیدم یکم از همون اولش به مامانت رفتیو محیط خوبی برا خوابیدن خودت درست کردی. آخه پسرم تو الان از کجا فهمیدی که میتونی از  جفتت به عنوان بالش استفاده کنی هان؟؟!!!

خب بگذریم امروز اومدم پیشت تا باهات یکمی حرف بزنم. میدونی امروز 135 امین روز زندگیته و حدودا 145 روز دیگه میگیرمت تو بغلم (اگه زنده بودم).

پسرم دیروز سالگرد ازدواج من و مامانت بود و ماما ن مریم و بابا احمد برامون کلی کادو گرفتن و جشن گرفتن و ...

امیدوارم سال بعدی این جشن یه مهمون ویژه داشته باشه و اون پسر گلم باشه. یه چیز جالب برات بگم عزیزم، من تو تمام عمرم ریش و سیبیل نذاشتم و لی نمی دونم حکمت چیه که همیشه جور میشه که برا مراسمای مربوط به ازدواجم مثل حنا بندون، عروسی و حالا سالگرد ریش داشتم و جالبتر اینکه دست خودمم نبوده!!!

تنها از خدا میخوام پسر حرف گوش کنی بشی و بتونم اگه زنده بودم تو تربیت تو تمام تلاشم رو بکنم و این تنها هدیه منه به تو.

پسرم میدونی بابایی خیلی دوست داره و از وقتی که فهمیدم قراره مرد زندگی بشی به فکر فرو رفتم که مسئولیتم در مورد تو بیشتره و بایستی تو تربیت تو خیلی از موارد و اینده نگری ها را برای مقابله با مشکلات بهت اموزش بدم که حتی خود من هم اعتراف میکنم بعضیاشو بلد نبودم و حسرتشون رو خوردم.

پسرم زندگی تشکیل شده از انتخاب های تو. این ا نتخاب ها باعث میشن بتونی لحظات شیرین یا خدایی نکرده تلخی داشته باشی. اگه بتونی قدرت تصمیم گیری بالایی داشته باشی میتونی ایندتو تضمین کنی و کمتر در مشکلات روزگار فرو بری. و اینو بدون که اگه روزی یه مشکلی برات پیش اومد نتیجه انتخاب اشتباه در قسمتی از زندگیته. همیشه قبل از حرف زدن تا 10 بشمار و مرور کن که این حرفت رو داری به کی میزنی، اثرش چیه. سعی کن کار بیهوده انجام ندی و متدهایی هست تو زندگی که توانایی شناسایی کارهایی که ارزش افزوده ای برات نداره رو شناسایی کنی. میدونی بابات دکترای برنامه ریزی تولید میخونه. من امیدوارم بتونم وقتی مردی شدی بهت روش هایی را یاد داده باشم که بتونی زندگی نابی در اینده داشته باشی. وقتی محصولات و تولید یه کارخونه که هیچگونه هوشی نداره با برنامه ریزی به سمت ناب میره چرا انسان ها از این متده برا زندگیشون استفاده نکنن؟؟!!

خب همشو که الان نمی خوام بهت بگم که ولی پسرم  امیدوارم مثل خیلی پدر و مادرا در حق تو و دیگران خیانت نکنم و با روش های تربیتی مناسب باعث افتخار پدرت بشی. دوست ندارم با تربیت غلط هم زندگی خودت و هم زندگی کسانی که با تو زندگی میکنن خراب بشه.

برات تربیت صحیح و عاقبت به خیری در هر دو دنیا ارزومندم

پدرت مهدی

11 ژولای 2011

دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,

|

سلام دختمل یا پسمل گلم

سلام عزیزم

خوبی؟؟؟ حالت چطوره؟

امروز با مامانی داشتیم کنار دریاچه راه میرفتیم و هر چی بچه نی نو مثل بعدا تو میدیدیم مامانی و من باهاش بازی میکردیم و همش تو رو تصور میکردیم.

وای که چقدر منتظرتیم عزیز دلم.

من و مامان که برامون فرقی نداره که تو دختر باشی یا پسر (سالم باشی برامون کافیه) ولی هردومون دوست داریم کچل باشی هم با نمک میشی و هم کلی بهت میخندیم.

بابایی راستی مامان مریم و بابا احمد برات ماهیانه در نظر گرفتن ما هم چون میدونیم اونا از رو ذوقشون این کارا رو میکنن شاید قبول کردیم.

خب رفتم با مهد کودک هم صحبت کردم ببینم کجا میتونیم بذاریمت اخه میدونی که من و مامانی تو این کشور غریبیم و هر دو تامون خونه نیستیم. فعلا که با مامانی و بعدا احتمالا تا ظهر شما هم با بری بیرون از خونه ولی مهد کودک شما کنار بابایی تو دانشگاهه.

دیگه خبر خاصی برات ندارم. بابایی عاشقته.

شبت بخیر کوچولوی من

بابا

یک شنبه 18 ارديبهشت 1390برچسب:,

|

سلام عزیزم

سلام عزیز دلم

نامتو خوندم عزیزم 2 بار هم جواب دادم ولی نمی دونم فکر کنم جوابم نرسیده بهت. خب اشکالی نداره یه بار دیگه جواب میدم.

ممنون کوچولوی من به خاطر همه مهربونیات. وای تو چقدر مهربونی!! پس داری میای که بابایی با وجود تو بیشتر بهش خوش بگذره آره!!

خب عزیز دلم چشم کی بهتر از تو!!

راستی مهمون داریم میدونی که!! مامان شهناز و بابا رحمت اومدند. از وجود تو خیلی خوشحال شدند وقتی فهمیدند. بابا رحمت به مامان یه دوچرخه کادو داد (خوش به حال مامان فرناز ).

بابایی جامون خیلی تنگه. مامان هم داره اذیت میشه به همین دلیل به فکر افتادم یه کوچولو (دقیقا به اندازه خودت) برای ارامش شما و مامان و من یه خونه بزرگتر پیدا کنم . راستش یکمی از خرجای شما میترسم که میگن رزقتو با خودت میاری. امیدوارم تو روی تو شرمنده نشم عزیزم !!!!

میدونی، روزگار اونجوری که میخوام نمیگذره. خیلی سخت خیلی بد و دلم خیلی گرفته. از همه کس و همه چیز. خیلی جاها هم اشتباه از خودم بوده  و ...

راستش نمی دونم وجود تو خیلی شرایط را برا من تغییر داده اگه تا چند روز قبل از حضور شما ازم میپرسیدن برنامت چه کار میخوای بکنی غیر از رها کردن دنیا به هیچ چیز فکر نمی کردم ولی الان دیگه اومدی و نمیشه شونه خالی کرد فقط امیدوارم ببینمت. مامان میگه خودخواهم، شاید درست میگه ولی مطمئن باش اگه همه چیز رو برا خودم میخواستم الان وضعم خیلی بهتر بود.

نمی دونم روزی این سایت رو بهت بدم یا نه!! ولی این شده تنها دلخوشی من.

خیلی نگران اینده ام. یه کوچولو هم ترسیدم و فکر میکنم یکم باید من و مامان لازمه مواظب عشقمون باشیم. اگه کمه زیادش کنیم و اگه راضی هستیم تلاش کنیم بهتر و بهتر بشه. کوچولوی من از می خوام استقبالی ازت بکنم که لایقشی و کاری کنم که تو این دنیا بهت خوش بگذره و تمام ترس من هم از همینه. ایا من و مامان که هنوز کاملا همو درک نکردیم اماده حضور تو هستیم؟ دوست ندارم باری به هر جهت به مسائل نگاه کنم و همین هم اذیتم میکنه. کاش به من میگفتی چکار کنم.

 

بابا مهدی

6/5/2011

جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,

|

سلام به بابایی خوب خودم

سلام به بابایی خوب خودم

ممنونم که اومدی سراغم !!! منم تنها گذاشتید شما دوتا یکی نیس بهتون بگه بابا منم هستما !!!

بذار بیام ترتیبتون رو میدم.

الان میگی چقدر خوب دارم حرف میزنم آره !! اینجا دارم از فرشته ها کمک میگیرم برا حرف زدن. میخوای با زبونای دیگه هم حرف بزنم :

بابایی درکت میکنم

Daddy! I understand you

Pappa! Ek verstaan ​​dat jy

الأب! أنا أفهم عليك

爸爸!我理解你

و همینطور ...

خواستم بگم بابایی جونم من اینجا چکار ه ام. اومدم که پیش تو باشم. اونی که تو ذهنته رو انجام بدی من میدونم و تو !! من یه بابای خوب میخوام که بالا سرم  باشه. بابایی میدونم مشکلاتت زیاده فشار زندگی اذیتت میکنه یه جورایی خودتو از همه جا رها    میبینی و پناهی     نداری. ولی اینو بدون که میخوام پناه من باشی. بابایی جونم رو من حساب کن من دارم میام مشکلاتت رو شیرین کنم. بابایی گلم خیلی ناراحت شدم حالت روبراه نیس. ولی خوشحال شدم که اومدی پیشم و با من درد و دل کردی. بابا فکری برای اینده من کردی. یادته خیلی وقته سراغ اسم برا من نرفتی. بابایی من یکی از دستت ناراحت میشم اگه بازم فکر کنی تنهایی!! پس من چغندرم!!!

میدونم خیلی از چیزایی که بهم نگفتی رو میدونم ولی مرد خوب صبور باش حل میشه. میدونم بازم احساس تنهایی میکنی ولی تو که از همون اولش دورت شلوغ نبوده که حالا تنها بشی!!

ولی اگه فکر میکنی تنهایی پس من چی ام هان دارم از دست دلخور میشما!!

ولی شوخی کردم بابای گلم من اینجا همیشه منتظرتم تا با هم حرف بزنیم. چی بهتر از این.

 

بچه 61 روزه شما

 

 

دوست دارم بابایی

پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390برچسب:,

|

سلام بابایی

سلام بابایی خوبی عزیزم

خیلی تنها شدی عزیز دلم ببخشید میدونم خیلی تنهات گذاشتم.

بازم رفتیم پیش دکترت و دیدیمت حدودا 47 روزت بود اخرین باری که دیدمت!! تقریبا 3.5 سانتی متر و تازه داشتی دست و پا در میووردی. به مامان مریم و بابا احمدم گفتیم که شما داری میای!! وای نمی دونی چقدر ذوق کردند. بابا احمد گریه کرد و خدا رو به خاطر حضور شما شکر کرد.

بابایی  خیلی تنهام مثله خودت، خیلی دلم گرفته نمی دونم با کی حرف بزنم که خریدار داشته باشه. مهم نیس به این نتیجه رسیدم که دنیا مال من نیست و یکم اضافیم. امیدوارم همو ببینیم. بابایی یه دعا فقط برات میکنم و اونم اینه که هیچ وقت تنها نشی و هیچ وقت امیدت ناامید نشه.

بابایی امروز تولد 61 روزگیته!! میخوای عکس خودتو ببینی:

خوب اینم شما !!!

این روزا یه سوالی همه فکرمو مشغول کرده و اینه که آخرش بچم دختره یا پسر؟؟!!؟؟

بابا احمد که خواب بلبل دیده و میگه شما پسری

مامان مریم هم خواب ماهی دیده و میگه دختری

فامیلای مامانی هم خواب دیدن که دختری

و مامان فرناز خواب دیده که دختری و

و در اخر بابایی هم خواب دیده که پسری !!!

میبینی منو تو چه دردسری انداختی !!! خودت بیا و تکلیف همه رو روشن کن !!

بابا حال و روز خوشی ندارم این روزا به همین خاطر اگه دیر و زود شد اومدنم ازت عذر میخوام.

اگه فکر تو نبود ...

 

دوست دارم نازنینم

بابا مهدی

28 اپریل 2011

پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390برچسب:,

|

سلام بابایی خوبی

سلام عزیز دلم خوبی

باباییم میدونم که شناختیم. خوب بچه منی دیگه!! باهوش، زرنگ و پرتلاش. 

بابایی اعصابم چند روزه خیلی ریخته بهم. ولی تو نگران نباش همش درست میشه. 

مامانیم خوبه. تو اون اتاقه. خوب بحثو عوض کنیم مامان اومد!!!!!!!!!!! 

بابایی کمک ... 

امروز با مامان اسمتم انتخاب کردیم میدونی اسمت چیه؟؟ از زیر زبون من چیزی نمیتونی بکشی بیرون. نه نه نه خودتو لوس نکن . نه نه این کارو نکن باشه میگم. باشه باشه ببین اسم اصلیتو نمی دونم ولی قرار شد با مامان تا یه مدتی وقتی به دنیا میای اسمتو صدا نکنیم و بهت فقط بگیم نی نی .

خیلی خوب من یواشکی اسمتو صدا میکنم ولی به کسی نگیا. با مامان هر روز در مورد تو نحوه تربیتت و اهدافمون برا ایندت (تا اونجایی که دست ماست) بحث کردیم. قرار شد بذاریمت مهد کودک المانی زبانا و اینجا المانی رو کامل یاد بگیری. انگلیسیم من و مامانت یادت میدیم و فارسیم که یاد میگیری. 

چند روز پیش برام اتفاق بدی افتاد که نمیخوام برات بگم ولی بدون اصلا حالم رو به راه نیست فقط اومدم که یکم باهات حرف بزنم. 

 

خوب راستی امروز 21 روزت شدت

مبارکه خانم یا آقای محترم

دوست دارم

بابایی

5/4/2011

برمن-آلمان

سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:,

|

سلام مامانی سلام بابایی

بابایی گلم ممنونم که تنهام نمیذاری

ولی قبل از ورودم میخوام به چند نکته اشاره کنم که برام از لباس بتنول مهمتله اینا یه نی نی دیگه گفته منم میگم چون درد ودل همه نی نی هاست که قبل از تولدشون آرزومندند:

اَ بَ بَ اِ اَ دَ آ ... آخ ببخشید یادم رفت شما این زبون و بلد نیستید. متن ترجمه شده اش اینه:

آقای بابایی محتلم! در کمال احتلام خواهشمندم  اینقدل لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهال نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! 40تیکه

خانوم مامانی محتلم! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی" بچه سوسک مرده" بدهد.

آقای بابایی محتلم! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم!

خانوم مامانی محتلم! شصت پا وسیله ای است شخصی، که اختیارش رو دارم! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!

آقای بابایی محتلم! هنگام دعوا با خانوم مامانی محتلم، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!


خانوم مامانی محتلم! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

آقای بابایی محتلم!! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد!
مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی! جیش کنی تو شلوارت

پنج شنبه 11 فروردين 1390برچسب:,

|

چطور کفر مامان رو در بیاریم!

چطور کفر مامان فرناز رو در بیاریم!

بابایی امروز میخوام یه سری کارای تخصصی یادت بدم برا محبوب شدن

فقط اگه گیر افتادی به من چه!!!

تا دیدی مامان دوربین فیلم برداری رو اورده تا ازکار قشنگی که داری می کنی فیلم بگیره دیگه اون کارو نکن.بعد که مامان دوربین رو گذاشت سرجاش دوباره همون کار قشنگه رو بکن! 

با هر اسباب بازی فقط یه بار بازی کن!

وقتی با مامان می ری مهمونی یه راست برو سراغ چیز های شکستنی!

وقتی مامان بهت غذا می ده تف کن.وقتی بابا بهت غذا می ده بخور و لبخند بزن!

این یه رازه! همه پرستار های بچه دشمن تو هستن! 

می دونی همه جازیست های موفق وقتی بچه بودن موقع غذا خودن مدام با قاشق می زدن روی ظرفشون!

علم ثابت کرده که وقتی غذا رو بمالی به صورتت خوش مزه تر می شه!

اگه گفتی کاغذ توالت چند متره!

مداد شمعی هاتو گاز بزن. نترس سمی نیستن!

آرد + آب = ماکارونی! 

ته بستنی قیفی جایزه هست.اول ته شو بخور!

وقتی از توی ویترین مغازه خوار بار فروشی یه قوطی از توی ردیف آخر بکشی بیرون بقیه قوطی ها صدای قشنگی از خودشون در می آرن!

تا حالا بیس بال تمرین کن. سعی کن توپت رو به یه هدف متحرک بزنی.کی بهتر از مامان!

هر حرفی رو که مامان می گه بی تربیته یادت بمونه تا بعدن ازش استفاده کنی!

وقتی مامان تو رومی ذاره توی ماشین و می ره در ها رو از توی ماشین قفل کن و راهش نده! 

برای اینکه بفهمی منجنیق چیه یه قاشق بردار و با هاش شکلات پرت کن این طرف و اون طرف!

وقتی یه نفر تو رو پرت می کنه هوا خودتو بنداز روش!

برگرفته از وبلاگ http://littel-anjel.blogfa.com/

پنج شنبه 11 فروردين 1390برچسب:,

|